جدول جو
جدول جو

معنی شهاب الدین - جستجوی لغت در جدول جو

شهاب الدین
(پسرانه)
آنکه چون ستاره روشنی در دین است، نام حکیم معروف قرن ششم، شهاب الدین سهره وردی
تصویری از شهاب الدین
تصویر شهاب الدین
فرهنگ نامهای ایرانی
شهاب الدین
(شِ بُدْ دی)
دهی از دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی خیاو است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
شهاب الدین
(شِ بُدْ دی)
لقب احمد بن ماجد، ملاح و ملوان عرب در قرن پانزدهم و مؤلف کتاب اصول و قواعد کشتی رانی در اقیانوس هند و بحر احمر و خلیج فارس و دریاهای دیگر. رجوع به دائره المعارف اسلام شود
بغرانشاه. بیستمین تن از حکام بنگاله از خاندان بلین سلطان دهلی. جلوس سال 718 هجری قمری (در بنگالۀ غربی). (یادداشت مؤلف). و رجوع به طبقات سلاطین لین پول شود
لقب احمد ناصر هفدهمین از ممالیک بحری از سال 742 تا 743 هجری قمری (یادداشت مؤلف). و رجوع به طبقات سلاطین لین پول و معجم الالقاب و الاسرات زامباور شود
معروف به ابن معتوق. از شعرای قرن یازدهم هجری. در 1087 هجری قمری درگذشته است. (ازدائره المعارف بستانی). و رجوع به ابن معتوق شود
بایزیدشاه (راجۀ کانس) اولین کس از خاندان راجۀ کانس و سی وپنجمین از حکام بنگاله از سال 812 تا 817 هجری قمری (یادداشت مؤلف)
اسفرائینی. وزیر الراشد باللّه عباسی. رجوع به حبیب السیر چ قدیم تهران ج 1 ص 312 و دستورالوزراء ص 92 شود
ازمحتشمان قهستان بود. (تاریخ جهانگشای ج 2 ص 205)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شجاع الدین
تصویر شجاع الدین
(پسرانه)
آنکه در دفاع از دین شجاع است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهام الدین
تصویر سهام الدین
(پسرانه)
بهره ها و نصیبهای دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهذب الدین
تصویر مهذب الدین
(پسرانه)
پاک و پیراسته در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهاء الدین
تصویر بهاء الدین
(پسرانه)
روشنی دین، نام پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی، نام دانشمندی مشهور در زمان شاه عباس صفوی معروف به شیخ بهائی
فرهنگ نامهای ایرانی
ابن رسلان مقدسی رملی ملقب بشهاب الدین. متوفی به سال 844 هجری قمری او راست شرح صحیح بخاری
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالحق سنباطی مصری ملقب به شهاب الدین و مشهور به احمدبک. وی نقایۀ جلال الدین سیوطی را که مشتمل بر چهارده فن است نظم کرده و چهار فن نیز بر آن افزوده که جمعاً بالغ بر هیجده علم شده است و آن را به نام ’روضهالفهوم بنظم نقایه العلوم’ نامیده و نیز او راست: فتح الحی القیوم لشرح روضه الفهوم. و شرح رساله الحبیب بدرالدین ماردینی. وفات وی 990 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن سعید یمنی ملقب به شهاب الدین. وی تکلمه قصیدۀ شاطبیه در قراآت ثلثه را بر سبعه اضافه کرده و در حدود سال 830 هجری قمری حیات داشته است
لغت نامه دهخدا
ابن شمس الدین بن عمر هندی دولت آبادی ملقب به شهاب الدین. او راست: ارشاد در نحو
لغت نامه دهخدا
ابن محمد هائم، ملقب بشهاب الدین. او راست: قواعد منظومه. وفات وی به سال 887 ه. ق. بود. و در کشف الظنون باز به نام احمد بن محمد هائم کتابی نزههالحساب آمده است
لغت نامه دهخدا
ابن محمد مقدسی شافعی، مکنی به ابومحمود و مقلب بشهاب الدین. او راست: مثیرالغرام الی زیاره القدس و الشام. وفات وی به سال 765 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالله بن محمد قلقشندی ملقب بشهاب الدین. او راست: شرح جامع المختصرات احمد بن عمر بن احمد بن مهدی
لغت نامه دهخدا
ابن محمد مقدسی حنبلی، ملقب بشهاب الدین. او راست: شرح الفیۀ ابن معطی. وفات وی به سال 728 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن حنبلی مقدسی ملقب بشهاب الدین. او راست: تفسیر. وفات وی به سال 728 هجری قمری بود
لغت نامه دهخدا
طبسی ملقب به شهاب الدین. وی پدر امیر کمال الدین حسین است. (حبیب السیر چ هند ج 3 جزو3 ص 330)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد غنیمی انصاری خزرجی، ملقب بشهاب الدین و مکنی به ابوالعباس. متوفی به سال 1044 ه. ق. او راست: شرح ام البراهین موسوم به بهجهالناصرین و تسدید فی بیان التوحید و الشذرهاللطیفه فی شرح جمله من مناقب الامام ابی حنیفه و نقش تحقیق النسب علی صحائف الذهب
لغت نامه دهخدا
عینی ملقب به شهاب الدین. او راست: حاشیۀ شرح العقائد
لغت نامه دهخدا
عطار. ملقب به شهاب الدین (شیخ...). او راست: بدیعیه و فتح الالی فی مطارحه الحلی
لغت نامه دهخدا
ابن حمدان بن احمد ملقب به شهاب الدین معروف به اذرعی. او راست: قوت المحتاج فی الشرح المنهاج در فروع. و التوسط و الفتح بین الروضه. و شرح و تعلیقاتی برمهمّات اسنوی و مختصر حاوی صغیر تألیف عبدالغفار قزوینی. و الغنیه. وفات وی به سال 783 هجری قمری بود
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْ دی)
اوحدی، ملقب به امیر اجل فاضل. او راست: عیون الحقایق راجع به تجارت و صنعت. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْ دی)
امام حنفی. او راست: فتاوی شهاب الدین. وفات به سال 536 هجری قمری (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
الغنیمی ملقب به شهاب الدین انصاری، متوفی بسال 1044 هجری قمری او راست: ارشادالاخوان الی الفرق بین القدم بالذّات و القدم بالزمان. و شرح مقدمۀ عبدالوهاب شعرانی
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْ دی)
لقب محمود بن احمد اهری (625- 695 یا 698 هجری قمری). وی صرف ونحو و فقه و اصول را در زادگاه خود در محضر ملا حسن اهری فراگرفت و سپس در تبریز در حضور شیخ رکن الدین سجاسی به کسب کمالات معنوی پرداخت و از دست او خرقۀ فقر پوشید و به دامادیش مفتخر شد و برای ارشاد مردم با زوجه اش عازم شهر اهر گردید. در مسلک عرفانی وی سه مسلک ’خلوتی’، ’بیرامی’، ’مولوی’ با هم اتصال یافته اند و ارشاد سه فرقۀ مزبور در قراجه داغ بعهدۀ شیخ محمود محول بوده است. اعقاب وی در طی ادوار راه و روش او را تعقیب کرده و آثاری مکتوب از خود بجای گذارده اند. آخرین فرد عارف از این خاندان میرزا محمدحسین ملقب به مرشد شهاب اهری است که در دورۀ سلطنت ناصرالدین شاه قاجار میزیسته است. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْ دی)
لقب سلیمان شاه ایوئی حکمران کردستان بزمان مستعصم عباسی و از امرای او و ممدوح اثیر اومانی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن منصور الحمیدی معروف به بجائی و ملقب بشهاب الدین. او راست: شرح اجرومیه
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْ دی نِ مِ)
وزیر سلیمان شاه بن محمد بن مسعود بن ملکشاه. (حبیب السیر چ تهران ص 386)
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْ دی)
لقب محمد بن عزالدین حسین یکی از امرای غوری که در ’مادین’ حکومت داشت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْ دی)
لقب معزالدین محمد بن بهاءالدین سام بن عزالدین حسین یکی از امرای غوری بود که از 569 تا 571 هجری قمری در غزنه و در 582 در لاهور و از 578 به بعد در هندوستان و از 599 در غور و غزنه حکومت کرد و در 602 هجری قمری به قتل رسید. وی برادر اعیانی غیاث الدین غوری بود و در زمان او لشکر به هندوستان کشید و مولتان را فتح کرد و دهلی را در قبضۀ اقتدار خویش درآورد ودر نتیجه سراسر هند شمالی تا مرکز این شبه جزیره مسخر غوریان گشت و بقایای سلسلۀ غزنویان در هند برافتاد. پس از این فتح عظیم وی ممالک مفتوح را به غلام خویش قطب الدین آیبک سپرد. چون شهاب الدین به خراسان بازگشت، خبر فوت برادر بشنید و مملکت او را بین خویشاوندان خود تقسیم کرد و به مقر خود در غزنین رفت. سپس قصد سلطنت محمد خوارزمشاه کرد، ولی در جنگ شکست خورد ودر صدد جمعآوری لشکر و دفع مخالفان بود که به دست یکی از اسماعیلیان کشته شد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْدی نِ حَنْ نا)
معروف به شیخ امام سخاوی. اوراست: المقدمه الحناویه، در نحو. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالرحمان مقدسی ملقب بشهاب الدّین حنبلی. او راست: البدر االمنیر فی علم التعبیر. وفات وی به سال 697 هجری قمری بود
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ ذْ ذَ بُدْ دی)
سیدالکتاب منصور بن علی اسفزاری. شاعر و فاضل معاصر عوفی مؤلف لباب الالباب بوده است و به فارسی و تازی شعر می سروده است. (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 158)
لغت نامه دهخدا
(شُ عُدْ دی)
الیاس از خاندان ’منتشا’ست که در مغلا، بالاط، بوزایوک، میلاس، بجین و مرن حکومت میکرده اند. بار اول حکومت وی بسال 793 هجری قمری و بار دوم از 805 تا 824 هجری قمری بوده است. (از معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 230)
امیر ذوالنون ارغون. از امرای معاصر میرزا بدیع الزمان بود که مدتی رتق و فتق امور قندهارو فراه و زمین داور را داشت. رجوع به ذوالنون شجاع الدین و فهرست حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 شود
سلطان سورله، یکی از اکراد و الواری است که در عهد شاه عباس به رتبۀ سلطانی و خانی رسیده است و مدتی امیر شیروان بوده است. (تاریخ کرد ص 208)
سپهسالار قاسم بن محمود. وی در ذوالحجۀ سال 667 هجری قمری به حکومت قلعۀ کاه منصوب گردیده است. (تاریخ سیستان ص 404)
اسماعیل بن عمرالظوری از ایوبیانی است که در دمشق حکومت داشته اند. (از معجم الانساب و الاسرات زامباور ج 1 ص 47)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن حجر عسقلانی ملقب بشهاب الدین. او راست: فضائل رجب و القصاری و زهرالمطول فی بیان حدیث المعدل و زهرالمطول فی معرفه المعلول و السبعه السیاره النیرات. و رجوع به ابن حجر ابوالفضل... و احمد بن علی بن حجر... شود
لغت نامه دهخدا